ناگفتههای پیرترین عکاس گیلان از یک قرن زندگی
خانه سالمندان انزلی میزبان پیرترین عکاس گیلان است. جارستان_ نهم مهرماه با عنوان روز جهانی سالمند نامگذاری شده است، این روز فرصتی است تا با گرامیداشت جایگاه سالمندان، آنهایی که جوانان دیروز جامعه بودند و امروز کوله باری از تجربه دارند، بخشی از تجربیات و خاطرات و حتی دلتنگیهای این عزیزان را بشنویم. سر زدن
خانه سالمندان انزلی میزبان پیرترین عکاس گیلان است.
جارستان_ نهم مهرماه با عنوان روز جهانی سالمند نامگذاری شده است، این روز فرصتی است تا با گرامیداشت جایگاه سالمندان، آنهایی که جوانان دیروز جامعه بودند و امروز کوله باری از تجربه دارند، بخشی از تجربیات و خاطرات و حتی دلتنگیهای این عزیزان را بشنویم.
سر زدن به خانه سالمندان یکی از اقدامات خوبی است که به بهانه امروز میتوان انجام داد، مردان و زنانی که در روزهای پیری، انتظاری جز محبت فرزندان و اعضای خانواده خود ندارند. تعدادی از سالمندان هم هیچ قوم و خویشی ندارند ولی دوست دارند اهالی شهری که روزهای جوانی خود را در آن گذرانده اند، حالی از آنها بپرسند. یک دید و بازدید ساده این عزیزان را بسیار خوشحال می کند.
به خانه سالمندان سرای محبت بندر انزلی در منطقه غازیان رفتیم، تعدادی از پیرزنان و پیرمردان را با دل های مهربان دیدیم، حرف خاصی نداشتند و ملالی نبود جز دلتنگی روزهای جوانی، در کنار هم خوش بودند. شاید این تلنگری باشد تا قدر جوانی خود را بدانیم.
جبار نوید، عکاس قدیمی انزلی هم در بین آنها بود، پای صحبت هایش نشستم. از روزهای جوانی اش گفت. آن روزها که در بلوار انزلی عکاس بود از خوشحالی مسافران و افرادی که برای ثبت لحظات شاد خود در بلوار برای عکس گرفتن به او مراجعه می کردند، شاد می شد.
می گوید ۷۵ سال عکاسی کرده و واقعاً از این کار لذت می برده. در مورد سال تولدش گفت سال ۱۳۰۱ به دنیا آمده ام ولی ۶ سال کمتر شناسنامه ام را گرفتند الان ۹۸ سال دارم و اگر آن طور حساب کنی ۱۰۳ ساله هستم.
می گوید هشت تا برادر بودیم که سه تای آنها فوت کردند و الان پنج برادر هستیم یکی از برادرانم خارج از کشور است که ۳ برادرم در تهران ساکن هستند و من هم اینجا هستم.
نوید میگوید عکاسی شغل خیلی خوبی بود یک شغل اجتماعی و شاد که با همه مردم در ارتباط بودم خوشحال است می گوید تقریباً آن روزها هر شهری که میرفتم مسافرینی که در انزلی پیش من عکس گرفته بودند من را می شناختند و با رویی گشاده، پیشنهاد میزبانی من را می دادند و این خیلی برایم لذت بخش بود.
در مورد کارش بیشتر می گوید و یادآوری خاطرات آن روزها لذت می برد، می گوید دوست داشتم با وجدان کار کنم و همیشه خدا را مدنظر داشتم به جوانان هم توصیه دارم همیشه خدا را ناظر بر کارهای خود بدانند.
از آرزوهایش پرسیدم. شاید این سوال از مردی که با کولهباری از تجربه و کار دلخواهش روزهای جوانی را گذرانده و الان در سن بازنشستگی است، اشتباه بود. شاید آرزویی نداشته باشد، خودش هم همین را گفت. می گوید آرزویی ندارم با دیدن شادی مردم و محبت آنها به همدیگر خوشحال می شوم.
از دلتنگی هاش پرسیدم. دلتنگی خاصی نداشت جز اینکه گفت بدی هایی که آدم ها به همدیگر می کنند دلتنگم می کند.
پرسیدم چند فرزند داری؟ لبخندی زد و گفت اصلا ازدواج نکرده ام، در جوانی مشکلاتی داشتم و دوست نداشتم هیچ زنی را درگیر مشکلات خودم بکنم در واقع نمیخواستم مزاحم کسی شوم و علی رغم اصرار و پیشنهادهای اطرافیان، هیچ وقت ازدواج نکردم.
می پرسم اگر به جوانی برگردی دوست داری چه کار کنی؟ به عصایش تکیه می زند و دور دست ها را نگاه می کند، حرف خاصی نزد و فقط گفت: عکاسی می کنم.
می گوید الان دیگر دوست ندارم کاری بکنم، می نشینم و تماشا می کنم و از شادی مردم شاد می شوم و همین برایم کافی است.
نهم مهر؛ روز جهانی سالمند. کاش امروز را فراموش نکنیم نه تنها امروز بلکه هر روز به یاد سالمندان اطراف خود، پدربزرگ ها و مادربزرگ ها، حتی آنهایی که در حال حاضر هیچ قوم و خویشی ندارند باشیم. یک دیدار محبت آمیز می تواند این عزیزان را خوشحال کند بیایید این شادی را از آنها دریغ نکنیم./ ایسنا
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰